نیمنگاهی به یادداشت (من افغانستانی نیستم)
مقدمه:
قرآن کریم امتیازات نژادی و نژادپرستی را بهکلی حذف کرده و با منطق زیبای «شما همه فرزندان آدمید و از یک پدر و مادر آفریدهشدهاید» عموم مردم را مخاطب قرار میدهد و همه را برادر و متعلّق به یک خانواده اعلام میکند، پیوند همه انسانها را در سرحد اخوت تحکیم میکند و میگوید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِّنْ ذَکر وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکمْ»؛ ای مردم! ما شمارا از یک مرد و زن آفریدیم و شمارا تیرهها و قبیلهها قراردادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ [اینها ملاک برتری نیست] گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است؛ بهیقین خداوند دانا و آگاه است. (حجرات: 13).
علامه طباطبایی درتفسیر این آیه مینویسد: «اگر شمول آیه را بپذیریم، قرآن همهی اختلافات طبقاتی را که موجب تفاخرمیشود نفی کرده است و هیچ انسانی بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا». (ترجمه المیزان، ج 18، ص 489).
همزیستی مسالمتآمیز و برادری میان اقوام و ملیتهای مختلف یکی از مهمترین اصول انسانی و اسلامی است. در دنیای امروز که شاهد مهاجرتهای گسترده و جابجاییهای انسانی هستیم، نباید اجازه دهیم که تفاوتهای قومی و ملیتی به عاملی برای ایجاد تفرقه و دشمنی تبدیل شود. آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد که همه اعاظم از من حقیر بهتر میدانند.
در این نوشتار، به برخی از نکات مطرحشده در مقالهای از یک روحانی محترم و بزرگوار و سید جلیلالقدر (ظاهراً ساکن شهر مقدس قم، مرکز ام القرای جهان اسلام، شهری که در جهانِ امروز ساکنان آن عمدتاً، مدیریت فرهنگی و هدایت امت اسلامی را به عهدهدارند) پرداخته و با توجه به آموزههای قرآنی و روایی، نظرات و نقدهایی را در خصوص برداشتهای ایشان ارائه خواهیم داد.
1. عنوان یادداشت «من افغانستانی نیستم!»
به نظر منی طلبه، این عنوان از چند جهت دارای نقد و اشکال است.
یک: به کار بردن علامت تعجب (!) این علامت تنها نشانه تعجب نیست، بلکه برای تحقیر، تنفر و استهزا و ترحم و... به کار میرود.(راهنمای نگارش و ویرایش؛ تألیف محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح). با توجه به متن یادداشت ایشان، قطعاً قصد ترحم و دلسوزی نداشته است؛
دو: افغانستانی، پاکستانی، ایرانی و... یک امر غیر اختیاری است، زاد ولد و مرگومیر انسان امر غیر اختیاری است. لذا به امر غیر اختیاری پوز دادن و افتخار کردن و یا دیگران تحقیر و استهزا کردن، کار بچههای کوچه و بازار است که از مبانی دینی آگاهی ندارند، نه افرادی که سالها در حوزه علمیه بهاصطلاح دودچراغخوردهاند.
2. «در محله ما تا چشمت کار کند افغانستانی میبینید!»
این فرمایش ایشان از دو جهت قابل نقد است:
یک: در تعریف مبالغه و اغراق مینویسند:شاعران یا نثرنویسان ادبی، برای افزودن بر قدرت سخن خود رویدادها را بسیار بزرگتر ازآنچه هست توصیف میکنند. نوشتهٔ ایشان نه شعر است و نه نثر ادبی. اگرنه نثر ادبی باشد و نه قطعه شعر شاعرانه، علمای اخلاق نامش چه میگذارند؟
دو: با جمله بعدی متن یادداشت ایشان در تناقض است. «آن چند روزی که جنگ شد و سپس افغانستانیها را به کشورشان میفرستادند نانوای ما چون روز سیزده به در خلوت شده بود». به شوخیهای استاد قرائتی افتادم: «بنده خدایی باذوق و شوق و باافتخار هر جا قصه میکرد که در تمام زندگی دو بار شکم سیر حلوا خوردهام، یکبار وقتیکه پدرم فوت کرد، یکبار هم وقتیکه مرا ختنه کردند».
ایشان هم از جنگ دوازدهروزه که در آن سرداران مقاومت شهید شدهاند و بیش از هزار نفر مردم بیگناه جمهوری اسلامی ایران، به جرم حمایت از مظلومان جام شهادت نوشیدند؛ و یا اخراج اجباری و بیبرنامهٔ مهاجرین و آواره و در بدر شدند خانوادهها افغانستانی و عمدتاً شیعه و هزاره و... از همهٔ این حوادث تلخ ایشان خلوت صف نانوایی برایش مهم و قابل یاد است!
3. «در صف ده نفره مردان هشت نفرمان افغانستانی بود !آنان فقط هشت نفر نبودند بلکه هشت نفر چند نان بربودند یعنی میشود گفت بیست نفر بودند!».
یک: در این مورد، جناب ایشان دو علامت تعجب (!) را بهجا نوشته است؛ زیرا از چنین ریاضی، ریاضیدانهای مشهور جهان سر درنمیآوردند. اگر هرکدام را دو نفر حساب کنیم میشوند (16) و اگر هریکی سه نفر حساب کنیم میشوند (24)؛ این هشت نفر را بیست نفر بشماریم، باید برای فرمول جدید باشد!
دو: بهتر است این موضوع مهم و حیاتی (دوبههشت) را اینگونه بحث کنیم. این صف دوبههشت در کدام روز هفته بود؟ در چه ساعتی بوده؟ نانوایی نزدیک محل جناب ایشان تعطیل بوده یا نه؟ و...
4. «افزون بر اینکه نان خورند , نان کنجدی که قیمتی چند برابر نان ساده را دارد را همنمی خرند از اینرو چون نوبت ما ایرانی ها می رسد غالبا ناچاریم نان کنجدی بخریم».
یک: وزیر محترم کشور جناب سردار مؤمنی، با تمام سعی و کوشش و تلاش و جدیت به قول ایشان «طرد» افغانهای غیرمجاز را از کل کشور پهناور ایران، باذوق و شوق در مصاحبهٔ خود، کم شدن شش در صد تراکنش نان را اعلان میفرماید. آنچه جناب مستطاب نویسنده نوشته است (در محله ما تا چشمت کار کند افغانستانی میبینید!) و (آن چند روزی که جنگ شد ... نانوای ما چون روز سیزده به در خلوت شده بود). باید تنها از محلهٔ ایشان، شش در صد تراکنش خرید نان ایران کم شده باشد.
دو: جناب سید جلیلالقدر! نان نخورند چه بخورند؟ کاش بهجای نانخور گفتن، همانند پدرت امام علی (ع) از آن نانخورها احوال میگرفتی که چه گونه در همسایگی حضرتعالی زندگی میکنند.
سه: یک کوچولو نقد دیگر و یا تناقض در نوشتهٔ ایشان این است که: (نان کنجدی که قیمتی چند برابر نان ساده را دارد را هم نمی خرند از اینرو چون نوبت ما ایرانی ها می رسد غالبا ناچاریم نان کنجدی بخریم). مگر میشود در یک صف ده نفره، دو صف ایرانی و افغانستان باشد و آنان ساده را بخرند و ببرند، بعد نوبت صف ایرانی ها برسد و نان ساده تمام شود و...
5. «آنان با اینکه مستاجرند و وضعیت اقتصادی بدی دارند اما پر بچه اند !».
یک: بخش اول این فرمایش، شاید دلسوزانه باشد؛ اما با جملهٔ دیگر ایشان در تناقض است. «افغانستانی نیز قشر مستأجر و کارگر و پایینشهری را آزار میدهد.» اگر مستأجرند و آزار میدهند، چرا مردم مؤمن و نوعدوست ایران آنان را از منزلشان اخراج نمیکنند و به آنان خانههایشان را اجاره میدهند؟!
واقعیت این است که مردم مسلمان ایران غریبنواز و مهماندوست هستند؛ این دولتهایند که به قول جناب پزشکیان، رئیسجمهور محترم ایران (نا ترازیها) را به گردن اینوآن میاندازند.
دو: پر بچه بودن در متن قرآن کریم و روایات معصومان (علیهمالسلام) آمده است: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً» (اسراء:31).
پیامبر اکرم ( صلیالله علیه و آله) فرموده است: «تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَوْ بِالسِّقْط»؛ ازدواج و تولید نسل کنید و زیاد شوید که من در روز قیامت به شما مباهات میکنم؛ حتی به طفلی که سقط شده باشد. (بحارالانوار، ج 44، ص 169).
سه: بسیار طبیعی است که در هر جامعهای، مهاجرین و اقلیتها به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص خود، با مشکلاتی مواجه شوند؛ اما نباید این مشکلات عاملی برای تحقیر و تبعیض تبدیل شود.
6. « بودن این همه افغانستانی نیز قشر مستاجر و کارگر و پایین شهری را آزار می دهد».
یک: این نوع تعابیر ممکن است به احساسات ناخوشایند میان اقوام و ملیتهای مسلمان دامن بزند. باید به یاد داشته باشیم که اسلام بر حفظ حرمت و احترام به تمام انسانها تأکید دارد. هیچکس نباید بهصرف ملیت یا قومیت خود، دیگران را «مزاحم» یا «آزاردهنده» بداند. در اسلام، پیامبر اکرم (ص) بهعنوان الگو، همواره با احترام به دیگران، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، برخورد میکردند.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «مؤمنین در محبت و رحم به یکدیگر مانند یک پیکر واحد هستند.» (بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۴۳).
7. «یک نکته دیگر در میان این افغانستانی ها افراد سنی هم وجود دارد ولی تقیه می کنند همان تقیه ای که شیعه را با آن مذمت می کنند».
یک: تقیه در دین اسلام به معنای حفظ جان و مال در شرایط اضطراری است، نه به معنای دورویی یا فریب. در روایت آمده است که تقیه باید در شرایطی استفاده شود که خطر جان یا مال مسلمانان درخطر باشد. استفاده از این مفهوم به شکلی که در مقاله اشارهشده، ممکن است باعث سوءتفاهم شود. باید توجه داشته باشیم که احترام به تفاوتهای مذهبی و قومی و داشتن رویکردی منصفانه در مقابل تمامی افراد، یکی از اصول اساسی اخلاق اسلامی است.
نویسنده محترم ناخواسته، مردم مسلمان ایران را بهگونهای معرفی میکند که گویی اهل سنت از ترس آنها و به خطر افتادن ما و جان خود، تقیه میکند؛ درحالیکه جمهوری اسلامی ایران برای اتحاد مسلمانان «هفته وحدت»، «تقریب مذاهب» و دهها و صدها اجلاس برگزار کرده و میکند.
والسلام