نشانههای مــؤمــن (4)
4. «زَاجِرٌ عَنْ كُلِّ فَانٍ»؛ از هر چیزی که موجب انحراف از راه خدا شود، پرهیز میکند.
چهارمین نشانه و ویژگی مؤمن این است که از هر چیزی فناپذیر و بیدوام دوری میجوید؛ یا دیگران را از آن بازمیدارد.
با توجه به معنای واژهی «زاجر» که بازدارنده و منعکننده است، این تعبیر میتواند هم شامل کنترل خود شخص باشد و هم نصیحت و منع دیگران. تعبیر جامعتر آن است که مؤمن نهتنها خودش از چیزهای زودگذر دنیوی دل میبُرد، بلکه دیگران را نیز از دلبستگی بیهوده به دنیای ناپایدار بازمیدارد.
1. شناخت فانیها
انسان مؤمن هوشیار است و به این امر توجه دارد که دنیا و مظاهر آن- مانند مال، مقام، شهرت و لذتهای آن – زودگذر و موقتی هستند آنها را بهعنوان ابزار میبیند، نه هدف.
قرآن بارها دنیا را با واژه «فانی/ پایانپذیر» توصیف کرده است: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ آنچه پيش شماست تمام مىشود و آنچه پيش خداست پايدار است. (نحل:96). علامه طباطبایی ذیل این آیه نوشته است: «خواننده عزيز بايد بداند كه جملهٔ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» به خاطر اينكه در لفظ مطلق است قاعده كلى است كه قابل استثناء و نقض نيست و در ذيل آن جزئيات بسيارى از معارف نهفته شده است». (ترجمه تفسير الميزان: ج12، 488).
2. بازدارنده از دلبستگیها
مؤمن میداند که عشق به چیزهای زوالپذیر، انسان را خوار میسازد. پس پیوسته نفس خود را ادب میکند تا فریفته آن نشود؛ و دیگران را نیز، بیهیاهو اما عمیق، به این درک فرامیخواند.
امیر مؤمنان علی (ع) دربارهٔ دنیا فرموده است: «يَا دُنْيَا غُرِّي غَيْرِي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ قَدْ بَيَّنْتُكَ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا»؛ أى دنيا غير مرا فريب ده كه عرض تو بر من و تشویق تو بهجانب من هيهات هيهات از محالات است كه من به تو ميل كنم كه ترا سه طلاق به این گفتهام كه در او رجعت نيست. (كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج1: 78).
جناب مولانا نیز دراینباره زیبا سروده است:
مال دنیا دامِ مرغان ضعیف مُلکِ عُقبیٰ دامِ مُرغان شریف (مثنوی معنوی، دفتر چهارم: 647).
3. انسان با بصیرت
چون مؤمن انسان با بصیرت است، در نگاه وی زیباییهای دنیا سایهاند نه خورشید؛ پس او خود را اسیر سایهها نمیکند.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه خطاب به سلمان فارسی، دنیا را چنین معرفی نموده است: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاتِهَا وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ أَوْ إِلَى إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاشٍ وَ السَّلَامُ»؛ پس از ياد خدا و درود! دنياى حرام چو نان مار است، كه پوستى نرم و زهرى كشنده دارد، پس از جاذبههاى فريبنده آن رویگردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى و دگرگونى حالات آن را داری و آنگاهکه به دنيا خو گرفتهاى بيشتر بترس، زيرا كه دنیاپرست تا به خوش گذارانی اطمينان كرد زود او را به تلخکامی كشاند و هرگاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مىگردد. (نهجالبلاغه، نامه 68).
نتیجه:
مؤمن خود را پیوسته در معرض تربیت الهی میداند. لذا به چیزهای فانی نه دلبسته میشود و نه متوقف. هدف او فانی زدایی از دل است، نه دنیا گریزی سطحی. مؤمن کسی است که بوی ناپایداری را از فاصلهها حس میکند و خود را از بند آن رها میسازد. او نه فریب ظاهر دنیا را میخورد و نه اجازه میدهد که دیگران به چیزهای بیدوام دل بندند. زهدِ او، نشاطآفرین است نه خمود؛ و بیمیلیاش نسبت به دنیا، خردمندانه است نه تحقیر گرانه.
ادامه دارد