نگاهی به سخنرانی حضرت زینب (س) در کوفه (2)
روایت گر این خطابه کیست؟
شیخ مفید، راوی را «حَذْلَمِ بْنِ سَتِيرٍ» و در برخی نسخهها «حذلم بن بشير» آمده است. )الأمالی : 322( طبرسی، وی را «حذيم ابن شريك الأسدى» و از اصحاب امام حسین (ع) یاد نموده است. (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2: 304) برخی منابع ایشان را از اصحاب امام سجاد (ع) دانسته است. سید بن طاووس در کتاب لهوف، وی را «بَشِيرُ بْنُ خُزَيْمٍ الْأَسَدِي» نوشته است. (اللهوف على قتلى الطفوف:146) وی در توفیق حضور در رکاب امام حسین (ع) را نداشته است؛ ازاینجهت خود را بهشدت نکوهش کرده است.
راوی، دربارهٔ حضرت زینب (س) چه گفته است؟
بشیر بن خزیم اسدی، دربارهٔ خطابه زینب (س) چنین گفته است: « وَ نَظَرْتُ إِلَى زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ يَوْمَئِذٍ وَ لَمْ أَرَ خَفِرَةً وَ اللَّهِ أَنْطَقَ مِنْهَا كَأَنَّهَا تَفَرَّعُ مِنْ لِسَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ قَدْ أَوْمَأَتْ إِلَى النَّاسِ أَنِ اسْكُتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَكَنَتِ اْلْأَجْرَاس» ؛ در آن روز، زينب (س) دختر امام على (ع) را مشاهده كردم: تا آن روز بانوى پوشيده و نجيبى را مانند زينب (س) هرگز نديده بودم، كه از او شيواتر سخن بگويد، گويى سخنانش از زبان حضرت على (ع) فرومیبارید، به مردم اشاره كرد كه ساكت باشيد، نفسها در سينهها حبس شد، زنگها كه در گردن اسبها و استرها بود از حركت ايستاد.
چرا زینب (س) سخنرانی کرد، نه امام سجاد(ع)؟
دراینباره احتمالاتی را میتوان ذکر نمود:
1. احتمال میرود امام سجاد (ع) به دلیل بیماری، حال مساعدی نداشته است، اگرچه سخنان کوتاه و آهسته از ایشان نیز نقلشده است؛ اما مشهور آن است که امام سجاد(ع) در کوفه خطابهای ایراد نکرده است. آنچه مورد اتفاق مورخان است، خطابه حضرت زینب (س) در کوفه است.
2. گمان میرود که امام سجاد (ع) به دلیل اینکه مورد آزار و اذیت قرار نگیرد و حتی خطر قتل و شهادت توسط افراد مسلح یزیدیان متوجه ایشان نشود، در آن شرایط اقدام به خطابه نکرده باشد.
3. احتمال دارد، به خاطر فراهم بودن زمینه بهتر برای حضرت زینب(س) ایشان اقدام به سخنرانی کرده باشد.
4. امکان دارد به دلیل آشنا بودن بیشتر حضرت زینب (س) از جامعه و مردم کوفه و یا اثرگذاری بهتر سخنان ایشان، اقدام به سخنرانی نموده باشد.
اثرگذاری خطابه چه گونه بوده است؟
روایتگر، در پایان روایت خود تأثیرگذاری سخنان زینب (س) را چنین نوشته است: «فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ حَيَارَى يَبْكُونَ وَ قَدْ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ رَأَيْتُ شَيْخاً وَاقِفاً إِلَى جَنْبِي يَبْكِي حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي كُهُولُكُمْ خَيْرُ الْكُهُولِ وَ شَبَابُكُمْ خَيْرُالشَّبَابِ وَ نِسَاؤُكُمْ خَيْرُ النِّسَاءِ وَ نَسْلُكُمْ خَيْرُ نَسْلٍ لَا يُخْزَى وَ لَا يُبْزَى»؛ سوگند به خدا مردم كوفه را حيران و بهتزده ديدم گريه مىكردند، و از حيرت انگشت خود را با دندان مىگزيدند. پيرمردى را گريان ديدم در كنارم ايستاده، آنقدر گريست كه ريشش خيس شد، و در حال گريه خطاب به خاندان نبوّت مىگفت: «پدر و مادرم به فداى شما، پيران شما برتر از پيران ديگر، و جوانانتان بهتر از جوانان ديگر، وزنانتان برتر از زنان ديگر، و نسل شما بهتر از نسلهای ديگر هستند كه نه خوار مىگردند و نه شكستپذير مىشوند. ادامه دارد.